مهاجرت به کانادا

من برای آزاد اندیشیدن و آزاد زیستن با الهام از آیه مهاجرت در قرآن کریم تصمیم به مهاجرت گرفتم.

مهاجرت به کانادا

من برای آزاد اندیشیدن و آزاد زیستن با الهام از آیه مهاجرت در قرآن کریم تصمیم به مهاجرت گرفتم.

زن در ملل و ادیان مختلف (قسمت 3)

تاریخ: دوشنبه سی و یکم فروردین 1388 ساعت :13:16 

در فرهنگ سنتى مغرب زمین

در غرب تا مدتهاى مدید، این بحث مطرح بود که آیا زن انسان است‏یا خیر؟ و بالاخره در قرن پنجم یا ششم میلادى در یک مجمع مهم، تصویب شد که زن هم انسان است اما براى خدمت‏به مردان آفریده شد .

تا اوایل قرن بیستم در جامعه سنتى غرب (در بعضى از کشورها) کلیه اموال زن پس از ازدواج به همسرش منتقل مى‏شد و حتى نام خانوادگى خود را از دست مى‏داد و به نام خانوادگى شوهر نامیده مى‏شد .

در قرن بیستم در اثر رواج تفکر آزادى و آزادى خواهى، فریاد حمایت از حقوق زنان نیز رواج یافت و در پى سخنرانیها، مقالات و کتابها; نهضتى به وجود آمد به نام جنبش «فمنیسم‏» . این جنبش معتقد بود روابط زن و مرد در نظام خانواده ظالمانه است و براى رهایى از حاکمیت مرد بر زن; باید شکل فعلى نهاد خانواده ممنوع شود و روابط زن و مرد آزاد و در خارج از چهارچوب نظام خانواده برقرار گردد .

برخى از هواداران این جنبش، کم کم پا را فراتر گذاشته و گفتند: در روابط آزاد و بدون مرز زن و مرد، باز هم مرد حاکم مى‏شود و زن، محکوم، مرد طالب است و زن مطلوب، بر همین اساس مساله هم جنس‏گرایى را بین زنان ترویج کردند اما در اثر گذشت زمان و ثابت‏شدن بى‏پایگى آن همه شور و شعارهایى که در حمایت از احقاق حقوق زنان سرداده مى‏شد، وضعیت نهضت فمینیسم در دهه هشتاد کمرنگ شد; زیرا پس از گذشت چند دهه، ناکارآمدى ادعاى آزادى‏طلبى، بر زنان فریب خورده ثابت‏شد و احساس کردند که نه شوهر دارند که از وجود آنان حمایت عاطفى مسؤولانه کند و نه فرزندى که امید و پناه آینده آنان باشد . و لذا از پاى بندى به مکتب «فمینیسم‏» بریدند . (38)

در یک جمع‏بندى مى‏توان سیر صعودى و نزولى دیدگاههاى پیرامون زن را به ترتیب زیر برشمرد:

1 - شى‏ء و کالا .

2 - برده و بنده .

3 - آزاده و محدود .

4 - آزاد از خانواده (نه از فرزند) .

5 - آزاد از مطلق ارتباط با مردان و اکتفا به هم جنس .

همه این مکاتب در ادوار پیشین مطرح شد و دهها سال و شاید قرنها در قسمتهایى از مناطق جغرافیایى حاکم بود . در این میان هر نوع تلاش و تکاپو براى دست‏یابى به آزادى مصنوعى و غیر فطرى زنان با رواجى موقت و محدود، به جز ناکامى و شکست، نتیجه‏اى از خود به جاى نگذاشت و هرگز طرفدارانى پایدار به دست نیاورد و عقلا مخصوصا خود زنان نپسندیدند و با شدت هر چه تمامتر از آن فاصله گرفتند .

دیدگاه

گاه اینگونه است که انسان به چیزى با دیده حقارت و بى‏ارزشى و ناشایستگى نگاه مى‏کند و در عین حال با توجه به عوارض خارجى (از قبیل ترس و احتیاج و حیا) مانند شخص ظالم و مهمان ناخوانده و غیره به طور ناخواسته و بر خلاف تمایل قلبى به آن شى‏ء یا شخص، احترام و تجلیل مى‏کند و لذا قبلا باید توجه کرد که برخوردهاى محترمانه‏اى که به گروه زنان مى‏شود نشات گرفته از چه دیدگاهى است؟ آیا طبیعى و بر محور شایسته سالارى است و یا غیر طبیعى و برخاسته از فشارهاى بیرونى از قبیل حیاى اجتماعى و نیاز فردى و خانوادگى

 زن از منظر اسلام

هر یک از آرا و عقاید طوایف و ملل (متمدن و غیر متمدن، مذهبى و لائیک) متضمن نوعى تضعیف و تحقیر زن بود و مشتمل بر محروم نگه داشتن زن از برخى حقوق اجتماعى بلکه تحمیل مسؤولیت‏هایى بیش از توان او و بالاتر از مسؤولیتهاى مردان . اکنون فرصت آن است که نگاهى به جایگاه زن در اسلام داشته باشیم:

با یک بررسى اجمالى به این نتیجه مى‏رسیم که این دین مبین از تمام جهات و در کل ابعاد زندگى، اعم از حالات شخصى و مقررات اجتماعى، احترام و وظایف و حقوق زنان را متناسب با شرایط و توانمندى جسمى و روحى آنان در نظر گرفته است و به بیانى دیگر; نظر به این که عواطف و احساسات (از قبیل صبر و حیا و محبت و ترس) در زنان غالب است و با توجه به ظرافت جسمى آنان ، حقوقى متناسب با این شرایط مانند تربیت، پرستارى و خانه‏دارى و غیره برایشان در نظر گرفته شد از طرف دیگر در مردان، نیروى تفکر، باریک بینى، عاقبت اندیشى، و خشونت، چیره است و با توجه به توانمندى و چالاکى بدنى، وظایف و تکالیف پرمشقت و جنجالى و سخت‏به آنان واگذار شد .

جا دارد از محورهاى گوناگون به جایگاه زن در این مکتب نجات‏بخش بپردازیم:

1 - احترام به زنان

در قرآن کریم، تعبیراتى که از زنان مى‏شود چه به صورت خطاب و چه به صورت غیاب، بسیار محترمانه و همانند مردان مى‏باشد:

«و المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض‏» (39); «المنافقون و المنافقات بعضهم من بعض‏» (40); «قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم‏» (41); «و قل للمؤمنات یغضض من ابصارهن‏» (42); «من ذکر او انثى‏» (43); «و لولا رجال مؤمنون و نساء مؤمنات‏» (44); «و للرجال نصیب مما اکتسبوا و للنساء نصیب مما اکتسبن‏» .

و در برخى موارد، به زنان توجه و عنایتى بیش از مردان شده است:

«ضرب الله مثلا للذین کفروا امراة نوح و امراة لوط‏» (45); «و ضرب الله مثلا للذین امنوا امراة فرعون ... و مریم ابنت عمران‏» (46)

در این دو آیه، دو زن، نمونه و نمادى از کل کافران و دو زن دیگر، نمونه و اسوه مردان و زنان مؤمن قرار گرفته‏اند .

«یا مریم ان الله اصطفاک و طهرک واصطفاک ...» (47)

ناگفته نماند که در این آیه دو برجستگى و امتیاز براى حضرت مریم (س) ذکر شده است:

1 - جمله «اصطفاک‏» در خطاب به مریم همچون خطاب به پیامبر بزرگ; یعنى حضرت موسى علیه السلام است «قال یا موسى انى اصطفیتک‏» (48) با این تفاوت که حضرت موسى یکبار مخاطب به «اصطفاک‏» شد و حضرت مریم، دوبار همچنین حضرت مریم هم طراز پیامبران بزرگ علیهم السلام معرفى شده است:

«ان الله اصطفى، ادم و نوحا و ال ابراهیم‏» (49)

علاوه بر آن، جزء کسانى است که پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله مامور شد بعد از ستایش خداوند، بر آنان سلام و درود بفرستد:

«قل الحمدلله و سلام على عباده الذین اصطفى‏» (50)

2 - برجستگى دیگر براى حضرت مریم، جمله «طهرک‏» مى‏باشد که در کل قرآن فقط یک بار ذکر شده است آن هم درباره یک زن یعنى حضرت «مریم‏» (با توجه به باب تفعیل که معمولا براى تاکید مى‏آید و فعل ماضى متحقق الوقوع) .

آن بانوى برگزیده شده، همچون عیساى پیامبر علیهما السلام در قرآن «آیت الله‏» معرفى شد:

«... و جعلنا ابن مریم و امه ایة‏» (51)

و مریم مانند فرزندش مشمول نعمت ویژه خداوند قرار گرفت:

«اذ قال الله: یا عسى بن مریم اذکر نعمتى علیک و على والدتک‏» (52)

2 - استقلال زنان

زن از نظر تصمیم‏گیرى درباره سرنوشت و مقدرات شخصى خود در ابعاد اجتماعى، اقتصادى و غیره همانند مردان، کاملا مستقل و خودکفا هستند . در مورد حق تحصیل و انتخاب رشته تحصیلى و مالکیت و حق ثبت اسناد و املاک و انتخاب محل سکونت و مسافرت و غیره، محدود به هیچ حد و مرزى نیست (نه اجازه پدر و نه موافقت دیگران) . و جالبتر این که شش سال، قبل از مردان، استقلال کامل خود را به دست مى‏آورد; یعنى دختر نه ساله (آن هم به سال قمرى) مانند پدر چهل ساله خود کاملا آزاد و مختار است و بر خلاف نظریه پدر و سایر بستگان هر نوع دخل و خرج، داد و ستد و معاوضه و هر نوع بذل و بخشش انجام دهد، صحیح، نافذ، معتبر و قابل ثبت در دفاتر رسمى است‏بلکه به عنوان وکالت و وصایت و قیمومیت‏شرعى در اموال دیگران نیز حق تصرف صحیح دارد، (البته این در صورتى است که عدم رشد وى ثابت نشده باشد و یا بنا بر قولى، علاوه بر بلوغ، رشد او ثابت‏شده باشد). در صورتى که پسران قبل از کامل شدن پانزده سال حق کوچکترین تصرف در اموال شخصى خود را حتى با موافقت پدر ندارند و این در صورتى است که در پیشرفته‏ترین کشورهاى اروپا مانند انگلیس و فرانسه در اواسط قرن بیستم به زنان بزرگسال حق ثبت، بدون نیاز به اجازه شوهر داده شد .

3 - اصول دین و اعتقادات

در هیچ یک از مقررات کلى و جزئى اصول و اعتقادات دینى، هیچ تفاوتى بین زن و مرد وجود ندارد، نه کما و نه کیفا و در هیچ مساله‏اى از معتقدات دینى ما نشانى از برخورد حاکى از ضعف و عجز زنان (در باورها) سراغ نداریم .

4 - فروعات دینى

در وظایف و دستورهاى عملى اسلام نیز هیچ اثرى از تبعیض بین زن و مرد به چشم نمى‏خورد . نه واجبات فردى و شخصى مانند نماز و روزه و نه فرائض اجتماعى مانند جمعه و جماعات و حج و امر به معروف . نه امور عبادى، اجتماعى، سیاسى و نه اقتصادى همچون بیع، اجاره، مضاربه، شرکت، وکالت، وصایت، ولایت (بر اموال گمشده و . .). و قیمومیت (بر صغیران و . .).

بلکه بر خلاف رسوم طوایف و ملل، وظایف سنگین اجتماعى و مسؤولیت‏هاى فردى زنان کمتر از مردان است مانند مسجد و نماز جمعه و جهاد ... و، نفقه دادن بر اعضاى خانواده و تحمل دیه جنایت‏خطاى اقربا و تکفل مهر و حضانت فرزند حتى شیر دادن به فرزند که شیرین‏ترین نوع خدمات رسانى زنان و مادران است، به عنوان وظیفه و تکلیف نیامده بلکه اگر خود تمایل داشته باشد و بخواهد (هر چند با اجرت) نسبت‏به دیگران از اولویت‏برخوردار است و اگر به هر علت و سببى نخواهد نوزاد خود را شیر دهد پدر موظف و مکلف است‏براى شیر دادن فرزند خود دایه انتخاب کند .

5 - حقوق زنان

در مورد حقوق زنان چند نکته ضرورى به نظر مى‏رسد:

1 - آیا مساله حقوق زن، یک بعدى و تک محورى و مقایسه‏اى (یعنى در مقایسه با حقوق مرد) باید ملاحظه شود؟ یا همه جانبه و بر محور شایستگى ذاتى و فطرى وى به ضمیمه شرایط اجتماعى؟ به طور طبیعى، نتیجه بحث‏به حسب تنوع محورها تفاوت دارد; یعنى حقوق زن در مقایسه با مرد، با توجه به همه مقررات اجتماعى، بیشترتامین شده است; زیرا اگر چه زحمت تقبل مسؤولیتهاى قضایى و نظامى و غیره با مردان است ولى نتایج مثبت اجتماعى و امنیتى آن متوجه زنان خواهد بود .

2 - وضع و تعیین حقوق اسلامى زنان به وسیله مردان نبوده و نیست تا توهم شود که جانب یک طرف بیشتر رعایت‏شده و یا ظلم و ستمى بر آن روا شده باشد; زیرا هر ظالم و ستمگرى به منظور نیاز و جبران کمبودى که در خود احساس مى‏کند، دست‏به ظلم و ستم مى‏زند و در صورتى که واضع و در نظر گیرنده حقوق هر یک از مردان و زنان، خداوند بى نیاز مطلق باشد، پندار ظلم و تعدى و یا تضییع حقوق جمعى به نفع جمعى دیگر قابل تصور نیست .

3 - حقوقى که در نظام سعادت بخش اسلام براى تامین امنیت جان و مال و حیثیت اجتماعى زنان در نظر گرفته شده، کاملا هماهنگ و همسان مردان است:

«للرجال نصیب مما اکتسبوا و للنساء نصیب مما اکتسبن‏» (53); «للرجال نصیب مما ترک الوالدان و الاقربون و للنساء نصیب مما ترک الوالدان و الاقربون‏» (54); «و لولا رجال مؤمنون و نساء مؤمنات‏» (55); «لا یسخر قوم من قوم ... و لا نساء من نساء ...» (56)

4 - با توجه به مطالب یاد شده، در هر موردى که تفاوتى بین مقررات مربوط به زنان و مردان به نظر رسد، باید مطمئن بود که این تفاوت نشات گرفته از شرایط طبیعى ویژه هر یک از دو جنس است نه این که با داشتن شرایط مساوى و برابر، حقوق نابرابر براى آنان در نظر گرفته شده باشد .

به عبارت دیگر، اگر زنان غربى همواره به دنبال احقاق حقوق تضییع شده خود باشند حق دارند; زیرا نه دین مسیحیت، حقوق آنان را تامین کرده نه قوانین و آداب و رسوم غرب; اما چنین زحمتى از دوش زنان مسلمان برداشته شده; چرا که سیستم حقوقى اسلام، تمام نیازهاى فطرى، جسمى، روانى و ... او را برآورده کرده است .

در خاتمه مناسب مى‏دانیم جملاتى از «آنى رود» نویسنده شهیر انگلیسى که بیانگر آرزوى قلبى یک زن غربى است نقل کنیم . وى گوید:

«اگر دختران ما در خانه‏ها به نام کارگر یا شبیه به آن به منظور تامین درآمد مالى به جاى کارخانه‏ها مشغول کار و کارگرى شوند، آسانتر و بى درد سرتر است از اشتغال در کارگاههایى که دختران ما را دچار آلودگى‏هایى مى‏کنند که تا ابد رونق زندگى آنان زدوده مى‏شود; زیرا در خانه‏ها سروکارشان با زنان صاحب خانه است .

و اى کاش کشور ما (کشورهاى غربى) همچون کشورهاى اسلامى مى‏بود که خدمتگزاران با پوشش وقار و عفت، آسوده‏ترین زندگى را دارند و همچون خانه‏خدایان با آنان رفتار مى‏شود و هیچ گرد نگرانى بر دامن آنان ننشیند . آرى، ننگ است‏براى کشور انگلستان که دخترانش نمونه رذالت‏باشند در اثر آمیختگى با مردان . چه مى‏شود ما را که سعى نمى‏کنیم وظایف و مسؤولیت زنان ما هماهنگ با فطرت و طبیعت آنان باشد; یعنى همان خانه‏نشینى و واگذارى کارهاى مردان به مردان به منظور تضمین شرافت زنان .» (57)

                                                                                       نویسنده : محمد فاضل 

پی نوشت:

38) ر . ک .: افق حوزه، ش 22، ص 4 .

۳۹) توبه/7 .

40) توبه/67 .

41) نور/30 .

42) نور/31 .

3943) آل عمران/195 .

44) فتح/25 .

45) تحریم/10 .

46) تحریم/12 - 11 .

47) آل عمران/42 .

48) اعراف/144 .

49) آل عمران/33 .

50) نمل/59 .

51) مؤمنون/50 .

52) مائده/110 .

53) نساء/32 .

54) نساء/7 .

55) فتح/25 .

56) حجرات/11 .

57) مریم نور الدین فضل الله، پیشین، ص 45 .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد