چادر ملی, ارزش یا ضد ارزش

 تاریخ: چهارشنبه سی ام بهمن 1387 ساعت :13:50

 

این روزها اینقدر بحث چادر و حجاب و چادر ملی در جامعه مجازی وبلاگها مد شده که با خواندن تعدادی از وبلاگها مرا بر آن داشت با توجه به موضوع و عنوان وبلاگم چند جمله ای بنویسم. البته این دیدگاه شخصی من و برداشتی است که از صحبتهای اطرافیان ، همکاران ، دوستان و اشنایان دارم. نمی دانم چادر ملی را به چه نیتی در جامعه مد کردند بحدی که بخواهند سر تصویر عروسکهای باربی هم چادر ملی کنند. اصلا هدف از طرح این چادر نشان دادن شان و جایگاه حجاب بود یا بی ارزش کردن چادر زنی مسلمان که قبلا و با اگاهی چادر را سر کرده است؟ در محل کار خودم چند نمونه خانم را که از قبل میدانستم اینها افراد چادری نیستند و با پارتی هم استخدام شده اند هستند که چادر ملی سر می کنند وقتی به اینها نگاه می کنم از خودم بدم می اید. تنها بخاطر اینکه از اینها خواسته شده چادر سر کنند به چادر ملی روی اورده اند. چشمان مملو از آرایش و کرم پودر و طریقه پوشیدن لباس زیر چادر که دیگر نیازی نیست چه نوع لباسی بپوشی . شلوار جین با بلوزی اغلب آستین کوتاه و رنگی و با نوع مقنعه ای که با بیستن هدبندی زیر آن سعی در زیباتر کردن ظاهر حجاب را دارند خودنمایی می کند. تازه چون قرار است کیفشان هم دیگر زیر چادر نرود سعی در انتخاب کیفی دارند دسته کوتاه بزرگ و زیبا که مبادا تیپ فعلی که اسمش را حجاب اسلامی گذاشته اند از محدوده مد بیرون نرود. واقعا نمی دانم این نوع حجاب از کجا تراوش کرد و به کجا خواهد رسید. هدف از این برنامه ریزی ها چیست؟ مسئولین و افرادی که فکر میکنند با این کارها حجاب را در جامعه رواج داده اند نه تنها خدمتی به حجاب نکردند  بلکه عین بدحجابی و جلب توجه را رواج دادند. کاش اینقدر در کار ما افراط و تفریط دیده نمی شد. کاش می گذاشتیم همانطور که دکتر شریعتی فرمودند مغز زنها را اصلاح کنید خودشان پوشش مناسب را انتخاب خواهند کرد روی فکر و مغز زنان به درستی کار میشد و اجباری در این امور صورت نمی پذیرفت تا کم کم اصل صورت مسئله حذف شود. من که وقتی چنین زنانی را می بینم خودم در مقابل افرادی که بی حجاب هستند خجالت میکشم. ما هنوز معنی پوشش و حجاب را نفهمیده ایم. فکر می کنیم همینکه تکه پارچه ای دور یک زن را بگیرد حجاب او کامل شده است. در محل کار خودم که سالهاست کار میکنم و زمانی که مشغول کار شدم دختری بودم با ۲۰سال سن و اکثر همکاران زن و مرد در آن زمانها مجرد بودند را بیاد می آورم . دخترانی نجیب و پاک که تنها به کارشان و مسئولیتشان اهمیت می دادند و دنبال عشوه و نازی نبودند و از نظر ظاهر عادی بودند هنوز بعد از سالها پا به سن میانسالی بالای ۵۰ سال گذاشته اند و همان همکاران مردی که ادعای دینداری و مذهبی داشتند به دنبال دختران زیبارویی بودند که با هزار دلبری دل انان را بردند و استدلالشان این بود که از فلانی خواستگاری کردم تا بتوانم به راه دین رهنمودش باشم و بعد از ازدواج طبق خواسته من عمل می کند. خدا شاهده که فقط بخاطر طنازی و ظاهر زیبا با چنین دخترانی ازدواج میکردند و اگر اماری بگیرید مردان مذهبی زیباترین زنها را دارند. اما با اینکه در اسلام هم کفو بودن را ایمان دانسته دخترانی که از زیبایی بهره ای نداشتند و نجیبب بودند مورد توجه مردان مذهبی قرار نگرفتند و با نجابت خودشان مجرد ماندند. میدانم که از بحث اصلی منحرف شدم اما وقتی این دوگانگی ها را در بین مذهبیون می بینم دلم میگیرد. وقتی می بینم مردان مذهبی که این همه در مورد حجاب و نجابت داشتن حرف می زنند خود فقط ظاهر دختران را می پسندند دلم می گیرد. دوستی داشتم مذهبی دو آتیشه. برادری داشت که خیلی مذهبی بود و ... قسم می خورد می گفت برای انتخاب همسر برای برادرم ۱۰۲ تا خواستگاری رفتیم تا این یکی را انتخاب کرد. پرسیدم چرا؟ می گفت یکی را می گوید قدش کوتاه است یکی سفید است و یکی سیاه یکی بینی بزرگ دارد و یکی چشم کوچک و خلاصه روی هر کدام یک عیب گذاشت تا بالاخره این خانم را انتخاب کرد. چند وقت پیش هم یکی از بچه ها گفت داداش فلانی از همسرش با داشتن یک بچه جدا شده. پرسیدم چرا این که زن مورد دلخواه او بود. زیبا بود طناز بود بلند قد بود ابرو کمان بود این دیگر چرا؟ گفت بیچاره خون داداشه رو کرده بود توی شیشه خیلی بد اخلاق بود. صورت زیبا بعد از چند سال عادی شد و سیرت جلو آمد و دیگر قابل تحمل نبود. میگفت داداش او گفته هر وقت همسرم را می بینم گویا دیو دو شاخ جلو من ظاهر میشود. بله عزیزان هرگز به سیرت زن نگاه نکردیم. هرگز نخواستیم درونش پاک باشد و اینقدر توی گوش جوانانمان خواندیم که فکر کرد هر دختری که با حجاب است و زیبا خوب است و هر دختری که بی حجاب است ناپاک . هرگز نخواستیم اصل زن بودن زن را به پسرانمان بیاموزیم و اینقدر این دو جنس را در مقابل هم قرار دادیم که تا موی پشت لبش سبز میشود فیلش یاد هندوستان میکند دیگر نه درسی میفهمد و نه چیزی و بارها و بارها دیده ام که پسر ۱۸ ساله را در خانواده های مذهبی زن داده اند چون می گویند میخواهیم به گناه نیفتد و چند سال بعد طلاق.