تاریخ: جمعه بیست و هشتم فروردین 1388 ساعت :17:25 در این بخش قصد دارم سلسه مقالاتی در مورد زنان در بحثهای مختلف اجتماعی اقتصادی دینی و.... قرار دهم نظرات سازنده شما عزیزان انگیزه دهنده فعالیتهای من میباشد.در این نوشتار، نویسنده شمهاى از بینش مردمان پیشین، درباره زن را بیان مىدارد . همچنین نگرش متجددان را پیرامون این نیم پیکره اجتماع به تصویر مىکشد و از ظلمى که گذشتگان در حق او روا داشتهاند و بار سنگینى که امروزیان بر جسم و روان لطیفش نهادهاند، شکوه مىکند . یگانه راه سربلندى و نشاط او را مکتب رهایى بخش اسلام مىداند و در خاتمه، نیکبختى زن را در همه شؤون این دین متعادل، به رشته تحریر در آورده است . حقوق زنانیکى از بحثهاى جنجالبرانگیز و سفسطهآمیزى که از قدیم الایام تاکنون در جوامع علمى مطرح و دچار نظریات افراطى و تفریطى شده، موضوع «حقوق زنان» است . برخى از نویسندگان و گویندگان، در دفاع از شعار آزادى زنان و احقاق حقوق آنان به قدرى راه اغراق و افراط را مىپیمایند که گویا مرد و زن هیچ وجه تمایزى در مراحل مختلف تعقل و تفکر، عواطف و احساسات، توان جسمى و ... ندارند . دسته دیگر با صد و هشتاد درجه تفاوت، زنان را انسان نمىپندارند بلکه آنان را حیوان یا شیطان و ارواح خبیثه یا اشیایى ابزارگونه براى استفاده انسانها (مردها) مىشناسند . چه خوش گفتحکیم بزرگ بشریت امام امیرالمؤمنین علیه السلام: «لاتجد الجاهل اما مفرطا او مفرطا .» آرى جاهل و بى خبر از اسرار و نهفتهها و نگفتههاى وجودى انسان جز این نتواند بود که یا راه افراط مىپیماید و یا راه تفریط . خوشبختانه کل مدعاها و پیشنهادهاى افراط گرایانه طرفداران تساوى حقوق زنان و مردان، و نیز ادعاها و فرضیههاى تفریط مآبانه رقباى آنان در ادوار پیشین جوامع بشرى به مرحله اجرا در آمد و تجربه شد (حتى در برخى موارد، کاملتر و جامعتر) ولى ادامه نیافت و پایدار نماند . گویا تنها سر عدم موفقیت آن تجربهها، ناهماهنگى آن آداب و مقررات با مقتضیات فطرت و ناهمگونى با سنت و خلقت در جهان فطرت بود . با توجه به این که مرد و زن در انسانیتشریکند و در ویژگیهاى جنبى از قبیل توانمندى جسمى و روانى و غیره متفاوت، برخى از اندیشمندان به مقتضاى محدود بودن دایره فکر و اندیشه بشرى منحصرا به مشترکات توجه کرده، در تمام حقوق و وظایف، معتقد به شرکت و تساوى شدند و برخى دیگر فقط به ابعاد ویژه هر یک از این دو جنس توجه کرده، در تعیین حقوق و وظایف زنان راه تفریط پیمودند . غافل از این که زن و مرد - به عنوان دو رکن سازنده و برپا دارنده جامعه - باید مانند نقش چشم و گوش و دست و پا و زبان - به عنوان اععضاى فعال و مؤثر در کل بدن - عمل نمایند; یعنى مساوات چشم و گوش در مفید بودن براى بدن، اقتضا نمىکند که چشم مانند گوش، باز و بى پرده بوده در معرض برخورد با انواع آسیبها مانند باد، آب، گاز و غیره قرار گیرد و یا زبان باید مانند دست، گشاده و بى پوشش باشد و این استدلال که هر دو، عضو یک بدن مىباشند پس چرا یکى باز است و دیگرى بسته; یکى رو گشاده و دیگرى پوشیده؟ ناقص و نارساست چرا که هر یک، ویژگیها و کارکردهاى مخصوص به خود دارند . در مقاطعى از تاریخ، زنان، پستهاى درجه اول و مناصب ویژهاى را در صحنه حکومت، سیاست و اداره کشور خود دارا شدند و در برخى ادوار، پسران موظف به دادن نفقه به پدر و مادر نبودند ولى دختران مجبور به انجام این تعهد بودند حتى اگر موافق میل باطنى آنها نبود . همچنین مصریان به شدت، حرمت زنان را پاس مىداشتند تا حدى که چند شهبانو بر آنان فرمان مىراندند . یکى از شرایطى که در قباله ازدواج مردم مصر ثبت مىشد; اطاعت کامل مرد از زن بود . به طور کلى، زن در مصر باستان، فرمانرواى خانواده بود و مردان مجبور بودند دستمزد خود را بدون دخل و تصرف به خدمتبانوى خانه بیاورند و زنان حق داشتند آن را بدون اجازه شوهر خرج کنند (2) و در برخى کشورها مدیریت نظامى در اختیار زنان بود و قراردادهاى جنگ و صلح و آتش بس به امضاى آنان مىرسید . و
از آنجا که چنین شیوههایى در اداره امور کلان سیاسى و اقتصادى کشور و سرپرستى خانواده موفق نبود، به طور طبیعى و بدون فشار خارجى بار سنگین مدیریتخرد و کلان از دوش آنان برداشته شد (یا خود زنان آن را بر زمین نهادند) و مردان برداشتند و بر دوش کشیدند . از این رو مدیریت و مسؤولیت پذیرى زن در این سطح، نه فقط از کشور متمدن و پیشرفته مصر به کشورهاى دیگر سرایت نکرد و جهان شمول نشد، در خود مصر نیز پایدار نماند . در حدود سه هزار سال قبل از اسلام، زن مورد بى احترامى و تحقیر و تضییع حقوق قرار داشت و در تمام این مدت اکثر اقوام و ملل «چه پیشرفته و متمدن، چه وحشى و بى تمدن و چه نیمه متمدن» مانند یکدیگر به زنان نگاه مىکردند و به طور یکنواختبا آنان رفتار مىنمودند . در اغلب آیینهاى رایج در اقوام و ملل نیمه متمدن و حتى مترقى و متمدن قبل از اسلام، زن، انسانى بود بى اراده و تصمیم، بلکه برده وار در اختیار پدران، شوهران و فرزندان قرار داشت . مقایسهگرچه براى افراد مؤمن به حقانیت احکام اسلام و معتقد به حکیمانه بودن دستورات الهى قرآن، نیازى نیست که آداب و رسوم اقوام و ملل یا دستورات سایر کتب و ادیان آسمانى پیشین بررسى و تبیین شود، ولى براى کسب اعتماد و اطمینان بیشتر به صحت و درستى احکام متقن اسلام، اشارهاى هر چند کوتاه به آداب و رسوم و مقررات سایر ملل و ادیان داشته باشیم تا با مقایسه اسلام با ادیان و ملل غیر اسلامى، قوت و استحکام حقوق زن در اسلام، روشنتر و واضحتر گردد . از نظر تاریخى، این مطلب مسلم است که زن در دیدگاه غیر اسلامى، حتى در تفکر معاصر غرب - که به زعم برخى، پیشرفتهترین نوع تفکرات جهان بشریت در غیر ادیان آسمانى است - ، به مراتب محرومتر و مظلومتر از مرد بوده و هست . تا جایى که در برخى از قبایل، پس از مرگ شوهر، زن را مىکشتند و در کنار قبر شوهر دفن مىکردند و برخى دیگر، زن را زنده در گور شوهر دفن مىکردند . (3) زن در اقوام متمدن قبل از اسلام حق تملک داشت (به سبب ارث و غیره) اما حق تصرف در مال خود را نداشت (همچون کودک و دیوانه) . (4) نمونههایى از برخورد ملتها با زنهندگرچه از روزگاران قدیم، هند داراى علم، تمدن و فرهنگ بود اما وضعیت زنان بهتر از ملل و اقوام دیگر نبود، بلکه همانند سایر ملتها، قبل از ازدواج; ملک و برده پدر و پس از ازدواج; برده و ملک شوهر بود و پس از مرگ او، زن با لباسهاى فاخر و آرایش کرده همچون شب عروسى و زفاف، همراه با جسد مرده شوهرش زنده در آتش سوزانده مىشد . از مردگان خود ارث نمىبرد و بدون اذن و رضایت او، شوهرش مىدادند . اقوام هندى معتقد بودند زن، سرچشمه گناه و سرمنشا سرشکستگى اخلاق و روحیات جامعه است و براى او، شخصیت مستقل انسانى قائل نبودند . (5) ایراندر ایران باستان، طبق آیین زرتشتخیانت زن موجب اعدام بود و در عهد ساسانیان این حکم تخفیف یافتبه این صورت که در اولین بار، زندانى و در صورت تکرار، محکوم به اعدام مىشد . (6) مصر قدیمپدران از شنیدن خبر ولادت پسر، خوشنود و از شنیدن خبر دختر، بسیار افسرده و ناراحت مىشدند و رنگ چهره آنان تغییر مىکرد . جالب این که از ترس دختر بودن فرزند، براى شناسایى جنین، تجربیاتى داشتند و از این راه دختران را قبل از تولد سقط مىکردند . مصریان قدیم با حرص تمام، اصرار بر خانهنشینى زنان داشتند و زنان هرگز نمىتوانستند از خانههاى خود بیرون آیند جز براى خدمتگذارى کاخها و خدایان و در نهایتخوارى و پستى مىزیستند . یونانزن یونانى نمودارى از درک اسفل بود در اخلاق زندگى و در نهایت پستى و ذلت . در یونان قدیم، زن فاقد شخصیت اجتماعى بود و نقشى در تمدن درخشان آن عصر طلایى نداشت . و در خانه پنهان نگه داشته مىشد و در مقطعى، به صورت عشرتکدهاى سیار به عفت فروشى مىپرداخت . یکى از مورخان یونانى مىنویسد: «باید نام زن هم مانند خودش در خانه محبوس باشد .» «دموستن» خطیب معروف یونانى مىگوید: «ما زنان هوسران را براى لذت مىخواهیم ... و همسران را براى فرزندان مشروع .» زن در یونان قابل فروش و هبه بود و پدر همین دموستن، مادر او را به یکى از دوستان خود بخشیده بود و به قولى، سقراط نیز همسر خود را به «آلسى بیاد» خطیب قرض داده بود . و در عرف آن زمان، مرد اگر سنین جوانى را گذرانده بود، وظیفه داشت مرد جوانى را براى همبسترى زن خود پیدا کند . ولى زن با داشتن هر نوع رابطه جنسى بدون اذن شوهر، مستحق قتل بود . (7) در میان یونانیان، زن، مانند برده خرید و فروش مىشد، در برابر پدر و شوهر حق مالکیت، معاشرت و حیات نداشت . پدر یا شوهر مىتوانستند زن و دختر خود را بفروشند و قرض یا اجاره دهند و او را بکشند . (8) روممقررات روم به مرد اجازه مىداد حتى زن خود را به قتل برساند . البته با پیشرفت تمدن روم سختگیریها بر زنان اندکى تخفیف یافت و آزادى نسبى به آنها داده شد . اما در عوض، فساد و فحشا و هرزگى زنان، رواج فراوانى یافت . (9) در تمدن روم که چهار قرن قبل از میلاد پایهگذارى شد، زنان، جزء جامعه بشرى و حتى عضو خانواده نبودند . خانواده فقط از مردان تشکیل مىشد و زنان حق شکایت در دادگاه را نداشتند . همچنین مجاز به داد و ستد نبودند و معاملات آنها رسمى نبود و ثبت نمىشد و حتى اگر مردى مصلحت را در کشتن زن مىدید رایش نافذ بود و مانعى براى اجراى تصمیمش وجود نداشت . (10) آشوریهااز آداب و رسوم آنان مىتوان به این موارد اشاره کرد: اگر جرم زن از نظر اسراف و تبذیر در اموال شوهر در دادگاه ثابت مىشد شوهرش حق داشت او را در آب غرق کند . (11) در سرزمین «بابل» مرکز تمدن کلدانیان و آشوریان سالى یک بار، دخترانى را که پا به سن زناشویى گذاشته بودند در یک جا جمع مىکردند و هر یک را بر حسب زیبایى، به نرخى مىفروختند . (12) چیندر دوران بسیار دور، در میان اقوام و ملل چینى هیچ اثرى از فرهنگ و تمدن نبود حتى فرزندان پدران خود را نمىشناختند، فقط مادران خود را مىشناختند (همچون حیوانات) . تا این که شخص حکیمى به نام «فوه سى» درگذشته به سال 2736 قبل از میلاد، دستورات و مقرراتى براى زندگى اجتماعى آن روز تنظیم نمود و تا حدى به اوضاع و احوال آشفته مردم سر و سامان داد . ولى با کمال تاسف، سهم زن از آن تمدن و فرهنگ، جز فرمانبرى بردهوار (بدون داشتن هیچ حق اعتراضى) چیز دیگرى نبود . قبل از ازدواج مىبایست از پدر اطاعت کند و بعد از ازدواج، تحت اوامر شوهر باشد و پس از فوت او، زیر نظر پسر بزرگ خود . در آن تمدن براى دختران، سهم الارث وجود نداشت; زیرا دختران را فرزند نمىدانستند . (13) عربها و عربستان3) دکتر ثریا مکنون و مریم صانعپور، پیشین، صص 29 - 28; و ویل دورانت، تاریخ تمدن، انتشارات آموزش انقلاب اسلامى، تهران، چاپ طباطبایى، المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوى همدانى، انتشارات محمدى، تهران، چاپ سوم، 1362، ج 4، ص 87 . نویسنده : محمد فاضل ادامه دارد............ پىنوشت: 1) مدرس حوزه، محقق و نویسنده . 2) ثریا مکنون و مریم صانعپور، بررسى تاریخى منزلت زن، سازمان تبلیغات اسلامى، تهران، چاپ دوم، صص 28 - 27 و کلیات تاریخ: ج 2، ص 415 . 5) مریم نور الدین فضل الله، المراة فى ظل الاسلام، انتشارات دار الزهراء، بیروت، چاپ چهارم، 1405ق . ، ص 31 . 6) همان، ص 26 . 7) سید محمد خامنهاى، حقوق زن، انتشارات تک، تهران، 1368، ص 22 . 8) سید محمد خامنهاى، پیشین، ص 23 . 9) مریم نورالدین فضل الله، پیشین، ص 29 . 10) سید محمد حسین طباطبایى، پیشین، ص 89 . 11) همان، ص 89 . 12) دکتر ثریا مکنون و مریم صانعپور، پیشین، ص 28 . 13) مریم نورالدین فضل الله، پیشین، ص 26 . |