مهاجرت به کانادا

من برای آزاد اندیشیدن و آزاد زیستن با الهام از آیه مهاجرت در قرآن کریم تصمیم به مهاجرت گرفتم.

مهاجرت به کانادا

من برای آزاد اندیشیدن و آزاد زیستن با الهام از آیه مهاجرت در قرآن کریم تصمیم به مهاجرت گرفتم.

استاد شفیعی کدکنی

تاریخ: چهارشنبه چهارم شهریور 1388 ساعت :14:33 

استاد شفیعی کدکنی بزرگ مرد ایرانی مهاجرت کرد

به کجا چنین شتابان؟

به هر آن کجا که باشد، به جز این سرا، سرایم

«سفرت به خیر اما تو و دوستی، خدا را

چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی،

به شکوفه‌ها، به باران، / برسان سلام ما را»
 

دغدغه مدیکال تست

تاریخ: چهارشنبه چهارم شهریور 1388 ساعت :1:7 

این روزها بدجوری فکرم مشغول است. روزی چند بار به آقای همسر میگویم جی میلت رو چک کردی ؟ انتظار بدچیزی است. این یکی دو ماه اخر که باید نامه تست پزشکی برامون بیاد اعصابمون را خرد کرده. کلاف کار هم از دستمون در رفته. هر کاری می خواهیم بکنیم قصه مهاجرت که قراره عنقریب درست شود اگر خدا بخواهد تحت الشعاع قرار داده. نه وسیله خانه می توانیم بخریم نه کاری که نتیجه دراز مدت داشته باشه. سحر دیشب هنگام خوردن سحری به آقای همسرگفتم یعنی سال دیگه ماه مبارک رمضان ما ایران نیستیم؟ همسرم مثل همیشه لبخندی زد و گفت خدا کریمه . اگر خواست خدا باشه و ما برویم امسال از گرما کلافه شدیم و سال دیگه حتما از سرما. اما امروز تلویزیون که نگاه میکردم هوای تورنتو (شبکه بی بی سی) را ۱۵ درجه اعلام کرد یعنی هوا خنک است. انشا الله در این ماه عزیز همه حاجت مندان به خواسته خودشان برسند.

ربنای شجریان

تاریخ: یکشنبه یکم شهریور 1388 ساعت :12:12 

دیشب اولین افطار ماه مبارک رمضان بود. میلیونها ایرانی صدای رادیو و تلویزیون خود را باز کرده بودند تا چون سالیان گذشته با صدای عرفانی و معنوی شجریان لحظات ملکوتی افطار را حس کنند اما دیشب ماه رمضانی دگرگونه از سالهای پیش بود. آن حس قشنگ در ما ایرانیان بوجود نیامد. فقط بخاطر اینکه همه چیز را با سیاست قاطی کرده اند. سیاست تا قلب مردم را آزرده است. سیاست در حال از بین بردن معنویات در بین ایرانیان است. متاسفانه مسئولین صدا و سیما فقط خودشان را در نظر دارند وفراموش کرده اند که صدا و سیما رسانه ای مردمی است که چند سالی در ید قدرت انحصارطلبان قرار گرفته و به خواسته مردم که صاحبان اصلی این مملکت و این رسانه هستند توجهی ندارد. بی شک مردم دیشب منتظر شنیدن این دعای ملکوتی بودند. یادم می اید روزگاری دور پدربزرگم رحمه الله علیه که مردی مومن و وارسته بود هنگام غروب رادیو را کنار خود میگذاشت و از عالم و آدم دور میشد. میگفت صدای ربنای شجریان آدمی را به عالم ملکوت می برد. حال چرا این حق مردم را از آنها گرفتند نمی دانم. چرا در اعتقادات مردم و رسیدن آنها به حق جلوگیری می کنند نمی دانم؟ خود میدانند که مردم چه میخواهند و فقط شعار میدهند که مردم ولی نعمت ما هستند و خود میدانند که این جمله دروغی بیش نیست خداوند در این ماه عزیز هدایتش را شامل همه بندگان بنماید.

پیشنهاد میکنم مردم ما با گذاشتن سی دی و کاست ربنای شجریان در هنگام افطار بر ضبط ماشینها و بلند کردن صدای آن به مسئولین بگویند که چقدر در حق رمضان ظلم کرده اند.

دیگر بچه ها گول نمی خورند

تاریخ: دوشنبه بیست و ششم مرداد 1388 ساعت :13:57 

جمعه در مجلسی دوستان جمع بودند برای ناهار را دور هم خوردیم. همه برای استراحت به گوشه ای پناه بردند. بچه ها که طبق معمول خسته نمی شوند و از صبح مشغول بازی بودند و به محض اینکه ناهار را خوردند به بازی مشغول شدند. من هم عادت خواب بعد از ظهر را ندارم کتابی در دست گرفتم و مشغول مطالعه شدم. دختر دوستم که حدود ۹سال داشت به طرف من آمد. دوست داشتنی و چون فرشته ها . من کلا بچه ها را خیلی دوست دارم. کنار دست من نشست و شروع به صحبت کردن شد. اول از کلاسهای تابستان مثل زبان و پیانو که می رفت صحبت کرد. خیلی شیرین زبان و فهمیده بود که اگر دو ساعت هم با او حرف میزدی خسته نمی شدی. مطلبی برایم تعریف کرد که بعد از چند روز هنوز مرا در فکر نگه داشته و الحق فهمیدم فرق ما با بچه های این زمانه زمین تا آسمان است که در اینجا  برایتان می نویسم.

" سه هفته پیش مدرسه ما بچه ها را به یک حسینیه برد . مراسم جشن بود. پرچم آمریکا را پهن کرده بودند  و خانم معلم به بچه ها گفت : روی پرچم راه بروید و مرگ بر آمریکا بگوئید. وقتی نوبت من رسید من از کنار پرچم عبور کردم و مرگ بر امریکا نگفتم. خانم معلم جلو امد و با مهربانی پرسید عزیزم چرا روی پرچم راه نرفتی و شعار ندادی؟ گفتم : خانم معلم مگر شما در کلاس به ما نگفتید پرچم ما نشانه افتخار ماست و نباید اجازه دهیم کسی به پرچم ما بی احترامی کند. خوب پرچم آمریکا هم نشانه افتخار مردم و بچه های امریکا است چرا ما باید به مردم امریکا توهین کنیم؟ اگر رئیس جمهور ما با رئیس جمهور امریکا مخالف است تقصیر ما بچه های ایران و بچه های امریکا چیه که باید به بچه ها توهین کنیم من حاضر نیستم به افتخار مردم و بچه های امریکا توهین کنم. خودتان به من یاد دادید. معلمم که متعجب شده بود لپ مرا گرفت و خندید و رفت .

این دختر بچه باهوش و عاقل از من پرسید خانم .... من کار بدی کردم؟ گفتم نه عزیزم تو حقیقت را گفتی و کار خوبی کردی. پرسید خانم آیا تا به حال شنیده اید در جایی پرچم ایران را لگد بزنند یا آتش بزنند ؟ گفتم نه . گفت چرا ما به بچه های امریکایی توهین می کنیم و این کار را می کنیم؟ حقیقتا نمی دانستم چی به این دختر بچه که واقعیتات را به این خوبی تجزیه و تحلیل می کند جواب بدهم؟ فقط با خود گفتم دیگر نمی توانند مردم را فریب دهند. وقتی دختر بچه ۹ ساله اینچنین مسائل را درک می کند و تحلیل میکند. در همین حین مادرش جلو امد و گفت "شما دو نفر چه می گوئید؟ قبل از پاسخ من دختر بچه پیش دستی کرد و گفت:" مامان داریم بحث سیاسی می کنیم."

چرا " حجاب من در کانادا" ؟

تاریخ: چهارشنبه بیست و یکم مرداد 1388 ساعت :12:20 

مدتی است که این وبلاگ را شروع کرده ام گرچه اوایل داشتم خاطرات حج را می نوشتم اما مسائل روز باعث شد کمی به طرف سیاست و انتخابات تغییر مسیر دهم. اما امیدوارم دوباره بتوانم دنباله خاطرات حج را که بهترین سفر من در طول زندگیم بوده است ادامه هم.

خوانندگانی برای من ایمیل زده یا کامنت گذاشته اند چرا این عنوان را برای وبلاگم انتخاب کرده ام. اگر به پستهای اول مراجعه فرمائید دوستان متوجه خواهند شد که چون قصد مهاجرت به کانادا تا سه ماه آینده انشا الله دارم دغدغه فکری من بود که با توجه به اعتقاد راسخ به حجاب و واجب بودن آن بر زن مسلمان در کانادا باید به چه شکلی با این مسئله برخورد کنم؟ خواستم که دوستان دیگر که آگاهی در این خصوص دارند مرا راهنمایی نمایند و از تجربیات خودشان برایم بنویسند گر چه میدانم در کشورهای دموکراتیک که دموکراسی مردمی جایگاه ویژه ای دارد و به کرامت انسانها ارج می نهند قطعا اگر هوشمندانه و درست رفتار کنم ( نخواهم از این مسئله بهره برداری سیاسی و .... داشته باشم ) که حساسیت مردم یا دولت آنجا را بوجود نیاورم مشکلی نخواهم داشت چون من در فرانسه هم بودم و با من بسیار محترمانه چه از طرف سازمانهای دولتی و چه مردم عادی برخورد شده است و هرگز بخاطر حجابم به مشکلی بر نخوردم و این وقعیت را از نزدیک لمس کرده ام. اما بازم با محیطی که آشنایی ندارم میخواهم آگاهی خودم را بیشتر بالا ببرم بنابراین با راه اندازی این وبلاگ قبل از مهاجرت تحقیقاتم را شروع کردم که الحمد الله با مشکلی روبرو نخواهم شد. چند روز پیش در روزنامه ها دیدم یک خانم محجبه ترکیه به پارلمان اروپا راه یافته است . چقدر لذت بخش است وقتی می بینی در کشورهایی که اعتقادی به حجاب ندارند راه پیشرفت برای زنان محجبه باز است و هرگز کسی را به خاطر اعتقادات مذهبی و قومی و فرهنگی از ورود به عرصه های مدیریتی و موفقیت باز نمی دارند. چقدر لذت بخش است وقتی می بینی میتوانی با خیال راحت بدون تظاهر به اعتقادی که نداری درس بخوانی کار کنی زندگی کنی . اما چقدر اسفبار است که در مملکت خودمان بسیاری بخاطر حفظ موقعیت به ریاکاری می پردازند و خود را آن نشان میدهند که نیستند. در مجالس میمهمانی های مختلط ( فرهنگ خانواده خودشان) شرکت می کنند که ربطی به دیگران ندارد اما چون موقعیت شغلی او ایجاب میکند با حجاب میشوند یا اگر مرد هستند ظاهر خود را طوری درست می کنند و تسبیحی در دست ادای مذهبی ها را در می آورند و اسفبار تر اینکه همین آدمهای متزور و ریاکار در نزد مسئولین عزیزتر هستند . متاسفانه مسئولین ما هیچوقت نخواستند به درون انسانها نگاه کنند خود مشوق ریاکاری هستند و همین بخشنامه های نادرست سبب میشود که افراد با ریاکاری در جامعه حاضر شوند . این مورد فقط به مردم آسیب نمی رساند بلکه بدترین آسیب را به فرزندانشان می رساند که از همان کوچکی رفتار دوگانه پدر و مادر در خانه و در محیط کار و جامعه را می بینند یاد میگیرند و همین بچه ها مسئولین آینده این مملکت هستند  که خود مربیان رونق دادن ریا و تزویر در جامعه خواهند شد.