مهاجرت به کانادا

من برای آزاد اندیشیدن و آزاد زیستن با الهام از آیه مهاجرت در قرآن کریم تصمیم به مهاجرت گرفتم.

مهاجرت به کانادا

من برای آزاد اندیشیدن و آزاد زیستن با الهام از آیه مهاجرت در قرآن کریم تصمیم به مهاجرت گرفتم.

زن در ملل و ادیان مختلف(قسمت اول)

تاریخ: جمعه بیست و هشتم فروردین 1388 ساعت :17:25 

در این بخش قصد دارم سلسه مقالاتی در مورد زنان در بحثهای مختلف اجتماعی اقتصادی دینی و.... قرار دهم نظرات سازنده شما عزیزان انگیزه دهنده فعالیتهای من میباشد.

در این نوشتار، نویسنده شمه‏اى از بینش مردمان پیشین، درباره زن را بیان مى‏دارد . همچنین نگرش متجددان را پیرامون این نیم پیکره اجتماع به تصویر مى‏کشد و از ظلمى که گذشتگان در حق او روا داشته‏اند و بار سنگینى که امروزیان بر جسم و روان لطیفش نهاده‏اند، شکوه مى‏کند . یگانه راه سربلندى و نشاط او را مکتب رهایى بخش اسلام مى‏داند و در خاتمه، نیکبختى زن را در همه شؤون این دین متعادل، به رشته تحریر در آورده است .

حقوق زنان

یکى از بحثهاى جنجال‏برانگیز و سفسطه‏آمیزى که از قدیم الایام تاکنون در جوامع علمى مطرح و دچار نظریات افراطى و تفریطى شده، موضوع «حقوق زنان‏» است .

برخى از نویسندگان و گویندگان، در دفاع از شعار آزادى زنان و احقاق حقوق آنان به قدرى راه اغراق و افراط را مى‏پیمایند که گویا مرد و زن هیچ وجه تمایزى در مراحل مختلف تعقل و تفکر، عواطف و احساسات، توان جسمى و ... ندارند . دسته دیگر با صد و هشتاد درجه تفاوت، زنان را انسان نمى‏پندارند بلکه آنان را حیوان یا شیطان و ارواح خبیثه یا اشیایى ابزارگونه براى استفاده انسانها (مردها) مى‏شناسند .

چه خوش گفت‏حکیم بزرگ بشریت امام امیرالمؤمنین علیه السلام:

«لاتجد الجاهل اما مفرطا او مفرطا .»

آرى جاهل و بى خبر از اسرار و نهفته‏ها و نگفته‏هاى وجودى انسان جز این نتواند بود که یا راه افراط مى‏پیماید و یا راه تفریط .

خوشبختانه کل مدعاها و پیشنهادهاى افراط گرایانه طرفداران تساوى حقوق زنان و مردان، و نیز ادعاها و فرضیه‏هاى تفریط مآبانه رقباى آنان در ادوار پیشین جوامع بشرى به مرحله اجرا در آمد و تجربه شد (حتى در برخى موارد، کامل‏تر و جامع‏تر) ولى ادامه نیافت و پایدار نماند . گویا تنها سر عدم موفقیت آن تجربه‏ها، ناهماهنگى آن آداب و مقررات با مقتضیات فطرت و ناهمگونى با سنت و خلقت در جهان فطرت بود .

با توجه به این که مرد و زن در انسانیت‏شریکند و در ویژگیهاى جنبى از قبیل توانمندى جسمى و روانى و غیره متفاوت، برخى از اندیشمندان به مقتضاى محدود بودن دایره فکر و اندیشه بشرى منحصرا به مشترکات توجه کرده، در تمام حقوق و وظایف، معتقد به شرکت و تساوى شدند و برخى دیگر فقط به ابعاد ویژه هر یک از این دو جنس توجه کرده، در تعیین حقوق و وظایف زنان راه تفریط پیمودند . غافل از این که زن و مرد - به عنوان دو رکن سازنده و برپا دارنده جامعه - باید مانند نقش چشم و گوش و دست و پا و زبان - به عنوان اععضاى فعال و مؤثر در کل بدن - عمل نمایند; یعنى مساوات چشم و گوش در مفید بودن براى بدن، اقتضا نمى‏کند که چشم مانند گوش، باز و بى پرده بوده در معرض برخورد با انواع آسیبها مانند باد، آب، گاز و غیره قرار گیرد و یا زبان باید مانند دست، گشاده و بى پوشش باشد و این استدلال که هر دو، عضو یک بدن مى‏باشند پس چرا یکى باز است و دیگرى بسته; یکى رو گشاده و دیگرى پوشیده؟ ناقص و نارساست چرا که هر یک، ویژگیها و کارکردهاى مخصوص به خود دارند .

در مقاطعى از تاریخ، زنان، پستهاى درجه اول و مناصب ویژه‏اى را در صحنه حکومت، سیاست و اداره کشور خود دارا شدند و در برخى ادوار، پسران موظف به دادن نفقه به پدر و مادر نبودند ولى دختران مجبور به انجام این تعهد بودند حتى اگر موافق میل باطنى آنها نبود . همچنین مصریان به شدت، حرمت زنان را پاس مى‏داشتند تا حدى که چند شهبانو بر آنان فرمان مى‏راندند . یکى از شرایطى که در قباله ازدواج مردم مصر ثبت مى‏شد; اطاعت کامل مرد از زن بود . به طور کلى، زن در مصر باستان، فرمانرواى خانواده بود و مردان مجبور بودند دستمزد خود را بدون دخل و تصرف به خدمت‏بانوى خانه بیاورند و زنان حق داشتند آن را بدون اجازه شوهر خرج کنند (2) و در برخى کشورها مدیریت نظامى در اختیار زنان بود و قراردادهاى جنگ و صلح و آتش بس به امضاى آنان مى‏رسید .

و

ادامه مطلب ...

تبعیض علیه زنان بومی کانادا

تاریخ: چهارشنبه نوزدهم فروردین 1388 ساعت :12:51 

دوستان من در مورد بحث نوشتم هر ایده ای را احترام می گذارم و با اینکه خودم با شناخت کامل حجاب را انتخاب کرده ام و به آن عشق می روزم عقاید دیگران برایم محترم است هر فردی که بخواهد در این محیط مجازی توهین به مقدسات یک میلیارد مسلمان نماید و اسامی پیامبر و بزرگان دین مبین اسلام را سبک خطاب نماید مجبور به حذف کامنت او میباشم یا موارد که الفاظ توهین آمیز نوشته میشود ویرایش نمایم (فردی به نام زینب) بنابراین سعی کنید با احترام نظراتتون را بنویسید و ضمن رعایت احترام به عقاید یکدیگر (با توجه به اینکه این وبلاگ سیاسی نیست ) به تبادل نظر بپردازید.متشکرم

دوستان عزیز این مطلب را نمی دانم تا چه حد صحت دارد عینا از سایت کانون زنان ایرانی  در اینجا قرار میدهم تا عزیزانی که اطلاعات بیشتری دارند مرا هم راهنمایی کنند  کمی نگران کننده است.

کانون زنان ایرانی

شب شش مارس تولدم را با همسایگانم جشن گرفتم. اولین تولدم در کشور جدیدم و جالب آن که با روز جهانی زن فقط دو روز فرق دارد. راستش اصلا حالش را نداشتم, اما فکر کردم بهترین بهانه برای ایجاد صمیمیت است. خیلی هم از تصمیمم راضی ام چرا که اینجا کسی واقعا با کسی کار ندارد که البته برای کسی که تقریبا تمام عمرش را در ایران زندگی کرده این خود نعمتی است! ایرانیهای عزیز که هموطنانم هستند خوب متوجه می شوند چرا!

"جیمز "که مهندس عمران است از 10 سالگی در کانادا زندگی می کند و حالا اگر بخواهد برای سفر به چین برود باید ویزا بگیرد. "مینگ " کمتر از یک سال است که مهاجرت گرفته و از چین اول به آمریکا رفته و در رشته ریاضی فوق لیسانس گرفته و الان ضمن کار برای دکتری آماده می شود."الیزابت " شش سال است که از کشور غنا به عنوان دانشجو وارد کانادا شده و فوق لیسانس حقوق گرفته و برای دولت ایالتی کار می کند و به زودی آپارتمان 300 هزار دلاریش را می خرد. البته این مقدمه را طی دو ماهی که با هم همسایه هستیم رد و بدل کرده بودیم. آن شب در خلال صحبتهایمان به نکته ای پی بردم که برای ما فمنیستها جالب است!

در کانادا یکسری سوالات هنگام مصاحبه استخدامی ممنوع است از جمله دین, نزاد, جنسیت. قبل از ورود به کانادا این را می دانستم چون سفارت در کلاسهای دو روزه آمادگی مهاجرت برخی اطلاعات را ارائه کرده بود. فقط کمی با سیستم ایران فرق دارد!!

اینجا برای سفارت ایران ایمیل زدم که اول, ساعات شرعی را بگیرم و دوم اینکه چطوری از شهری که هستم می توانم رای بدهم! اول که جواب دادند سایتها را چک کنم برای انتخابات هم بعدا می گویند چکار کنم!!!! جواب دادم اگر در سایتی پیدایش می کردم که مزاحم حضرات نمی شدم و اگر خودشان سایتی می شناسند محبت فرموده معرفی کنند! در ضمن, ارائه جواب در خصوص انتخابات که دیگر حواله به آینده ندارد!! جواب دادند شماره تلفن بده تماس می گیریم! عرض کردم جدول ساعات شرعی که با ایمیل راحت تر ارسال می شود! خلاصه از یک رستوران لبنانی گیر آوردم! یک ایمیل دیگر فرستادم که شاید خجالت شوند!

داشتم می گفتم اینجا فقط کمی با سیستم ایران فرق دارد!!هفت سال قبل که برای استخدام مصاحبه شدم, یکی از فراوان سوالات شرعی که از من شد این بود که تشهد را قرائت کنم. حال من را بهتر می توانید درک کنید که بدانید از 9 سالگی, هم نماز خوانده ام و هم روزه گرفته ام (و صد البته به تنها کسی که ربط دارد خودم است), هم موقع مصاحبه چون ماه رمضان بود روزه بودم؛ تازه بگذریم که پدرپدرم که هرگز سعادت زیارتش نصیب نشد روحانی بود(!) ولی این نحوه سوال طرح کردن آنقدر زننده و توهین آمیز است که من دقیقا همانند کسی که اولین بار در عمرش چنین چیزی به گوشش می خورد, مثل یک ابله نمی توانستم به یاد بیاورم! کلی طول کشید تا به یاد آوردم و تازه خوش شانس بودم که این بار استخدام شدم! نه مثل بار قبل که رتبه اول آزمون کتبی سازمان مهمی (که الان پا در هوا است) را در کل ایران کسب کردم و پس از کلی مصاحبه و حتی دعوت به کار و شرکت در دو هفته کلاسهای آشنایی با سیستم اداری و ... گفته شد که منتظر باشید تا برای آزمون پزشکی اطلاع می دهند که مراجعه کنیم. پس از یک ماه وقتی دیدم خبری نشد, با سازمان استان تماس گرفتم و آنها هم بسیار با شرمندگی اعلام کردند که مرکز, یک رزمنده را جایگزین کرده... حتی نفر دوم استان که اتفاقا دوست صمیمی من بود را دعوت به کار نکرده بودند! من که مثلا رتبه اول کشور بودم! پس از کلی پیگیری و تقلا از طریقی (یافتن پارتی!) به طور خصوصی اعلام شد که چون طرف, پارتی مهمی در مجلس داشته و حالا یک سابقه جانبازی ساده هم داشته, ولی چون از حیث رتبه اصلا نمی توانسته به من برسد با تمسک به متن مصاحبه عقیدتی توانسته اند مرا کنار بگذارند! چرا گفته بودم موسیقی گوش می دهم و گفته بودم مقلد آقای خامنه ای نیستم! بهتر است دیگر دنبالش را نگیرید! ...الان می بینم عدو سبب خیر شد! بماند...

اما هنوز به اصل داستان نرسیدیم! اینجا تا تجربه کار در کانادا نداشته باشی؛ تقریبا محال است مطابق تخصصت کاری پیدا کنی. این هم قصه ای دارد که شاید بعدها بدان پرداختم. برای همین با خوش شانسی فراوان توانستم ماه دوم در یک سوپر مارکت زنجیره ای در بخش گلفروشی کار نیمه وقت گیر بیارم. یکی از فرمهایی که به من داده شد پر کنم شامل پرسشهایی در خصوص نژاد بود. سوال اول این بود که آیا بومی (Aboriginal) هستم یا نه که جواب دادم نه! دومین سوال مربوط بود به این که آیا جزو Visible Minorities (اقلیتهای مشهود از نظر بصری) هستم یا نه. توضیح هم داده بود که چه کشورهایی را شامل می شد از جمله ایران و چون می دانستم چنین سوالاتی خلاف قانون است, جواب ندادم! این مساله را با مهمانانم مطرح کردم و این که می توانم شکایت کنم. اما جیمز در مورد بومیان مساله جالبی را مطرح کرد که از چند بعد می تواند حائز اهمیت باشد, و صد البته برای من جنبه فمینیستی آن اهمیت دارد. :" طبق قانون کشوری, بومیان دارای امتیازات بسیار زیادی هستند و بدین جهت کارفرمایان این سوال را می پرسند. به عنوان مثال بومیان مالیات نمی پردازند, برای ورود به دانشگاه و رشته مورد علاقه خود نیازی به رقابت ندارند و نیز تمامی هزینه های تحصیلیشان توسط دولت پرداخته می شود. همچنین دولت به هر بومی که به سن 18 سالگی می رسد مبلغ 300000 دلار کانادا ( تقریبا معادل 290 میلیون تومان) می پردازد. حتی تمامی فرزندان و نوادگان و همسر غیر بومی هر مرد بومی که با زنی از غیر از بومیان ازدواج کند و یا وارد رابطه قانونی شود, نیز مشمول این قانون می باشند... اما این قانون شامل زنان بومی و فرزندانش و نسل حاصل از او با مرد غیر بومی نمی شود و کلیه امتیازات را حتی در صورت وقوع طلاق از دست می دهد! درست مشابه قوانین تبعیض آمیزی که در کشورهای عربی و ایران در مورد زنان اعمال می شود.

گویی زن جزوی از اموال خانواده, قبیله یا حتی کشور است و در صورت ازدواج با اجنبی, او و یا حداقل فرزندانش دیگر هموطن به حساب نمی آیند. تو گویی خون زن کمرنگ تر است. زنی که با خون و گوشتش فرزندی را درون وجودش می پرورد, هیچ حقی ندارد... چه قانون آشنایی... دیه نا برابر, عدم حق حضانت جگرگوشه هایت . عدم برخورداری از حق طلاق و ...جالب آن است که زمانی که منافع حضرات ایجاب می کند, مادران دارای ارج و قرب می شوند. مادران شهدا دارای حق تقدیم خون و جان فرزندانشان می گردند, اما همین مادر حق حضانت ندارد!اگر مادری مرتکب قتل نفس فرزندش شود, قصاص می گردد اما پدر حق خون دارد! تو گویی آن تک اسپرم نیمه شب, ارزشش از اوول, خون ,نه ماه به شکم کشیدن و درد زاییدن و شب زنده داری ها و ... مادران بیشتر است!

فرهنگ "نرسالاری" همه جا با طیفهای مختلف هنوز وجود دارد, حتی در کشوری مانند کانادا که زنان در آن از حقوق انسانی به مراتب با کیفیت تری برخوردارند. همین امر به اهمیت هشیاری و همت و تلاش همه جانبه و اتحاد فمینیستها در سراسر جهان در پیشبرد اهداف انسانیشان و نبرد طولانی مدتشان می افزاید.

پاسخ نامه پسر 17 ساله در وبلاگ " مسئله ای بنام حجاب

تاریخ: شنبه پانزدهم فروردین 1388 ساعت :19:29 

در وبلاگ " مسئله ای بنام حجاب " مطلبی  را که از قول پسری ۱۷ ساله بود خواندم و با اینکه بارها در نظرها اعلام کردم با حجاب اجباری مخالفم اما لازم دیدم چند سطری در جواب ایشان و احیانا عزیزانی که چنین نظراتی را دارند بنویسم.

۱- فرموده بودند اگر همه بی حجاب باشند نگاه و حساسیت کمتری بین مردان برای نگاه کردن به زنها بوجود می اید خوب می توانیم مخالف این نظر هم بگوئیم اگر همه با حجاب کامل باشند دیگر کسی بی حجاب یا بد حجاب نیست که مردان احیانا ناپاک بخواهند به انها نظر افکنند.  

2-   در خصوص مثال ماشین که در نوشته اتان عنوان کرده بودید چادر جهت حفاظت از ماشین در مقابل نور خورشید و آسیب دیدگی روی ماشین می کشند باید عرض کنم مطمئنا ماشین وسیله ای ارزشمند برای ما میباشد که اینچنین برای دور ماندن از خطرات و آسیبها از آن حفاظت و مراقبت می کنیم و الا برای وسیله ای دور افتادنی و ماشینی که عمرش را کرده و اسقاطی شده است نیازی به مراقبت نیست و هر چه ماشین ما نوتر زیباتر و گرانتر باشد مراقبت ما هم از ان افزایش می یابد  دقیقا بخاطر همین لطافت و ظرافت زنها و اینکه سیستم بدنی و جسمانی انها در مقابل مردان که از نظر بدنی کشش زنها را ندارند و نوع دید بسیاری از مردان جامعه ما بخاطر نوع فرهنگ و تربیت آنها، درست این است که زن پوشش مناسب خود را (منظور چادر و چنین پوششی نیست) در جامعه حفظ نمایند. تا کمتر مورد هتک حرمت و نگاههای هرز قرار گیرند. باید بگویم حجاب و پوششی که با هزار و یک نوع آرایش و تحریک برانگیز میباشد مد نظر من نیست و اینگونه پوششها خود نوعی بدحجابی یا بی حجابی میباشد.

3-   3- در خصوص جمع های خانوادگی نوشته بودید و گله داشتید از دختر عمویی که از شما خیلی بزرگتر است و بخاطر شوهرش پوشش را رعایت میکند و شما این را توهین به خود میدانید در صورتی که دختر عموی 19 ساله شما اینطور نیست . با عرض معذرت و شرمندگی از این اظهار نظر شخصی بنظر من اگر پوشش دختر عمومی 19 ساله شما باعث نمی شود توجه شما به او جلب شود همانطور که خود نوشته اید چنانچه نگاه نکردید و توجه نکرده اید از کجا می دانید که دامنهای کوتاه می پوشد و ساقهای بلوری دارد؟ بنابراین پوشش او شما را وادار کرده که چشم به ساقهای او بیاندازید هر چند از روی لذت نبوده باشد و عنوان و فکر این مورد خود بی حرمتی به دختر عموی شماست اگر چه خود او نداند چه در مورد نوشته یا فکر کرده اید در صورتی که اگر پوشش مناسبی داشت در این دنیای مجازی حرفی از ساقهای بلورین او می زدید.

خارج از تعصبات مذهبی و دینی درست است که حجاب ضامن صددرصدی برای مصون ماندن از خطرات نیست و بسیار دیده شده است که به دختران و زنان با حجاب هم تعرض شده اما تا آنجا که من در جامعه ایران مشاهده می کنم در اداره خیابان اماکن عمومی و خصوصی اینقدر که چشمان هرز بعضی از مردان بدنبال زنان با پوشش آنچنانی است و در موردشان سخن می گویند در خصوص زنان محجبه با پوشش مناسب نمی گویند و در جامعه ما که عرف و فرهنگ ما با بی پوششی و بی حجابی خو ندارد رنان بی حجاب و بد حجاب می توانند بسیار آسیب پذیر باشند.  سن ما خاطره قبل از انقلاب را بیاد نمی اورد اما از پدرم که در آن زمان خبرنگار بوده بسیار خاطره شنیده ام (پدرم فردی مذهبی هم نیست) که با اینکه در جامعه حجاب اجباری نبوده (اما برای کارمندان دولت حجاب ممنوع بوده) زنان بی حجاب با مشکلات زیادی روبرو بوده اند و تعرض های زیادی به آنها میشده است و ایشان بارها تعریف کرده اند که حتی مدیر روزنامه منشی ها و کارمندان زنی را استخدام میکرده که شبک پوش و زیبا بوده باشند تا اوقات فراغت خود را با انها خوش بگذراند و میگوید بارها از رئیسش شنبده بود که منشی من اول باید هوای خودم را داشته باشد تا کار روزنامه را.

دوستان عزیز و دوست گرامی که هنوز بیش از 17 سال از سن شما نگذشته است بعنوان خواهر پیشنهاد مبکنم قبل از اینکه اینچنین قضاوت کنی مطالعات و جستجوی خود را افزایش بدهید و با خود  که مردی در این جامعه هستید صادقانه  برخورد و کلاه خود را قاضی کن در جاهایی که زن و دختران با تیپ های مختلف می بینی به چه کسانی بیشتر نظر می کنید ؟ خود می دانید که زنی که پوشش دارد جذابیتی برای شما ندارد که بخواهید به او نظر افکنید. همه این موارد را که عرض کردم نظرات شخصی بود و معتقدم حجاب اجباری فساد را بیشتر میکند و باعث بوجود امدن فاصله بین این دو گروه خواهد شد و باعث هنجارشکنی و قانون شکنی خواهد گردید  و امیدوارم روزی دید و فرهنگ مردم ما به جایی برسد که این فاصله برداشته شود و هر فردی بر اساس دید و اعتقاد خود نوع پوشش را انتخاب نماید.

 

تویی تنها بهانه زنده بودنم

تاریخ: شنبه پانزدهم فروردین 1388 ساعت :1:12 

امسال را خودم و همسرم خوب شروع نکردیم. همش من مریض بودم اما شکر خدا برای بقیه خانواده خوب بود. اما در این سه هفته ای که مریض بودم و روزهای اداری سر کار نرفتم بهانه ای بود که بیشتر در کنار همسرم این بهانه زنده بودنم باشم. کاش می توانستم به معنای واقعی محبتهای بی منت او را جبران کنم. اون زمانها که مجرد بودم وقتی مریض میشدم پدر و مادرم به دکتر بردن و دادن دوا و دارو بسنده میکردند و به کارهای خودشان مشغول میشدند اما حالا چی ؟ حالا فردی بنام همسر مردی بنام همراه انسانی به نام شوهر با درد من درد میکشد و با اه من اه با لبخند من لبخند میزند و با اشک من اشک میریزد. هیچوقت فکر نمیکردم خداوند چنین لطفی شامل حال من کند. در همینجا بخاطر همه خوبیهایش محبتهایش وفاداریش عشقش سپاسگزارشم و می بوسمش امروز بعد از تقریبا ۲۲ روز از خونه به معنای تفریح بیرون رفتم در حالیکه روز سیزده بدر روز پر دردی را گذراندم و تمام مدت در تختم خوابیده بودم امروز حالم خیلی خوب بود. به همراه همسرم ، پدرش و خواهر خودم به رستوران جهت ناهار رفتیم. فکر میکردم تعطیلات تمام شده و همه جا خلوت است اما خیلی شلوغ بود. داخل ماشین همراه با ضبط شروع به خواندن کردم دیدم همسرم این بهانه زندگیم از اینکه بعد از مدتها مرا سر حال می بیند خدا را شکر میکند. رستوران جاتون خالی خیلی شلوغ بود و موسیقی زنده بندری داشت خیلی خوش گذشت و شب هم خواهرم را که سه هفته جهت مراقبت از من به منزل ما امده بود به خانه پدرم برگردانیدم و کلا امروز روز خوبی بود. خدا رو شکر میکنم و برای همه مردم دنیا بخصوص هموطنان خودم در هر جای دنیا هستند سال خوبی بخصوص توام با سلامتی را ارزو میکنم.

سال نو مبارک

تاریخ: جمعه سی ام اسفند 1387 ساعت :20:52 
 
 

سالی گذشت و با همه خوبی ها و بدی ها و سختی ها و خوبی ها گذشت . سالی که برای بسیاری از مردم خوب بوده و بسیاری دیگر نه. حال چند ساعتی است که از سال ۱۳۸۸ گذشته است و همه به هم هرجای دنیا هستیم تبریک می گوئیم و شاد هستیم. هستند بسیاری که الان عزادارند و غمگین و ما بایستی در عین حالی که شادیم در غم دیگر هموطنانی که غمگینند شریک باشیم. برای کسانی که بیمار هستند و بیمار دارند دعا کنیم تا هر چه زودتر شفای عاجل پیدا کنند. دست کودکان یتیم را در شیرخوارگاهها و پرورشگاهها در دست گیریم و محبت خود را نثار آنان نمائیم. به دیدن عزیزانی که در خانه های سالمندان هستند برویم و بر صورت ماه انها بوسه زنیم. در این ساعات اولیه از خدا بخواهیم که دعای سال تحویل را نصیب ما کند. دعا می کنیم حول حالنا الی احسن الحال دائما این دعا ورد زبانمان باشد که خداوندا حال اکنون و وضع کنونی ما را به بهترین حالت تغییر بده. این بهترین حال برای هر انسانی است و در این لحظات دعا کنیم برای تمام کسانی که حاجتمند هستند و دعا کنیم برای سلامتی عزیزانی که در حال سفر هستند را از خداوند بخواهیم چرا که این عزیزان برای روزهای شاد و خوشی میروند و خداوند در هر لحظه همراه آنها باشند. انشا الله که این سال ما را خداوند کمک کند که مصداق ینی ادم اعضای یکدیگرند باشیم. موفق باشید و سال خوبی برای همه مردم ایران باشد.

سال نو مبارک